درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید برای کسب اطلاعات بیشتر به پروفایل مدیر وبلاگ مراجعه کنید
آخرین مطالب


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 7615
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 132
تعداد آنلاین : 2

وبلاگ مهندسی شیمی88روز دانشگاه شهید باهنر کرمان
University Kerman Chemical Engineering 88




رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم!

 با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ... گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!

بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیا اومده با کلی ذوق به بابام نشونش می دم.میگه بچته؟؟؟!! میگم پَــــ نَ پَــــ اینو الان از اینترنت دانلود کردم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد!!!

  دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!! به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟؟؟ میگه از شوهرش؟؟؟؟؟ پـَــ نَ پـَـــ چسبیده بود کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد...

واسه استخدام رفتم یه شرکتی خانومه میگه :شما برای آگهی استخدام اومدین؟
گفتم پـَـَـ نَ پـَـَــــ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین!!!!!

رفتم دادگستری یارو میپرسه شکایت داشتید؟ گفتم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه خورده برنج آوردم با ترازوی عدالت وزن کنم !

جلو خواهرم سوسکه رو با دمپایی لهش کردم دل و رودش پخش زمین شده ...خواهرم میگه مرده الان ؟
پَــــ نَ پَــــ این ترمیناتوره الان خودش رو جمع میکنه دوباره راه میافته

رفتم خونه دوستم کامپیوترش خرابه... میگم پاورت سوخته کامل! میگه یعنی یکی دیگه بگیرم ؟ میگم پَـــ نَ پَــــ سوختگیش جدی نیست پماد سوختگی بزنی خوب میشه

میگم دیشب یه پشه اومده بود تو اتاقم میگه کشتیش؟ پَــــ نَ پَـــــ اومدم بِزنم، نتونستم ، خونِ من تو رگهاش جریان داشت! ،یهو گفت بابا ...!! بعدشم نشَستیم دوتایی تا صبح گریه کردیم ، گوشه اتاق

تصادف کردم، زنگ زدم ۱۱۰ ... پلیسه اومده میگه تصادف کردی؟!گفتم پـــ نَ پَـــــ اینا همش نقشه بود بیای ببینمت

میگه چجوری رفتی آمریکا ؟میگم من اینجا دانشجو ام.میگه یعنی « اپلای » کردی؟!
پَــــ نَ پَـــــ وقتی کنکور آزاد میدادم انتخاب هفتمُ تیک زدم آمریکا قبول شدم

یارو با ١٦٠تا سرعت زده به یه عابر پیاده عابره پرت شده٢٠متر اونطرفتر افتاده زمین هیچ تکونیم نمیخوره.دوستم میگه یعنی مرده؟میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ داره تمارض میکنه پنالتی بگیره

مادر دانش آموزِ اومده مدرسه....معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین....میگه تو خونه؟....پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی........اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن

یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!! پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !

رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!!

زنگ زدم ۱۱۰، یارو پرسید اتفاقی‌ افتاده؟ گفتم: پـَـــ نَ پـَـــ شما زنگ نزدید نگران شدم، گفتم حتما اونجا اتفاقی‌ افتاده!!!

دارم تو خونه رو ترد میل میدوم بابام میاد میگه داری میدویی لاغر کنی...!! پَـــ نَ پَـــ کلاسم دیر شده عجله دارم

تو خیابون دست دوست دخترمو كه عينك دودي زده رو گرفتم دارم رد میشم.دختر خالم دیدتم میگه اااا دوست دخترته؟؟؟گفتم پَـــ ن َ پَــ
کوره دارم از خیابون ردش میکنم ثواب داره

از سایت میخواستم یه فایل دانلود کنم ..... ٥٦٠ثانیه صبر کردم بعد پیغام میده : میخوای این فایل رو دانلود کنی ؟ میگم پـَـــ نَ پَـــــ خیلی حال داد یکبار دیگه بشمر من بازم برم قایم شم ..... نیایا

به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم..

به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن ... میگیرن !میگه کی ؟ پلیس ؟
پَـــ نَ پَــــ دست اندرکاران شبکه فشن تی وی



چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, :: 2:41 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

1- آمریکا – 93.9 میلیارد دلار

در سال 2008 ، تعداد 35 میلیون گردشگر از میدان تایمز دیدن کردند، 31 میلیون گردشگر به شهر لاس وگاس سفر کردند و 24 میلیون گردشگر از بازارها و پارک های این کشور در واشنگتن بازدید کردند. با توجه به این آمار این کشور در رتبه ی دوم پربازدید ترین کشورهای جهان و در رتبه ی نخست پردرآمدترین کشورهای جهان از لحاظ صنعت گردشگری قرار دارد. در سال 2008 صنعت گردشگری این کشور درآمدی بیش از 110 میلیارد دلار بدست آورد که تقریباً دو برابر اسپانیا است اما بعد از رکود اقتصادی درآمد حاصل از گردشگری این کشور به حدود 94 میلیارد دلار کاهش پیدا کرده است با این حال هنوز رتبه ی نخست در این فهرست را داراست.

پردرآمد ترین کشورها از صنعت توریسم

2- اسپانیا – 53.2 میلیارد دلار

سواحل فوق العاده زیبا، شهرهای تاریخی، موسیقی زیبای اسپانیایی ، آب میوه های طبیعی و نوشدنی های محلی ، موزه های بارسلونا ، پیست اسکی پیرنه از جمله عواملی هستند که گردشگران را برای سفر به این کشور زیبا ترغیب می کنند. در طول سال های اخیر اسپانیا با توجه به تعداد زیاد گردشگرانی که به این کشور آمده اند اسپانیا بالاتر از کشورهایی چون ایتالیا قرار گرفته و مکان سوم در فهرست محبوب ترین کشورهای جهان و همچنین مکان دوم در فهرست پردرآمدترین کشورهای جهان از لحاظ صنعت گردشگری را بدست آورده است. در دو دهه ی اخیر صنعت گردشگری به یکی از منابع مهم جذب درآمد این کشور تبدیل شده به طوری که در سال 2008 بیش از 60 میلیارد دلار درآمد و در سال 2009 بیش از 53 میلیارد دلار برای اسپانیا جذب کرده است.

پردرآمد ترین کشورها از صنعت توریسم

3- فرانسه – 49.4 میلیارد دلار

مهم نیست شما دنبال چه چیزی بگردید ، مطمئناً هدفتان را در فرانسه پیدا خواهید کرد. میلیون ها گردشگراز سرتاسر جهان این حقیقت را می دانند و هر ساله به این کشور سفر می کنند. پیست های اسکلی آلپ ، سواحل مناسب برای موج سواری، مهمانی های بزرگ در پاریس ، یا نوشیدنی های درجه یک از دلایل سفر گردشگران به این کشور است. در سال 2008 کشور فرانسه 79 میلیون و در سال 2009 74 میلیون بازدید کننده داشت و به همین دلیل رتبه ی اول را در فهرست پربازدید ترین مقاصد گردشگری جهان و رتبه ی سوم پردرآمدترین کشورهای جهان از لحاظ صنعت گردشگری را بدست آورد.

پردرآمد ترین کشورها از صنعت توریسم

4- ایتالیا – 40.2 میلیارد دلار

صنعت گردشگری با درآمدی در حدود 45 میلیارد دلاردر سال 2008 و 40.2 میلیارد دلار در سال 2009 یکی از مهم ترین جنبه های اقتصادی کشور ایتالیا محسوب می شود. هنرهای زیبا، آشپزی درجه یک ، صنعت مد ، سواحل زیبای مدیترانه و فرهنگ غنی این کشور از جمله دلایل محبوبیت این کشور نزد گردشگران است. 44میراث جهانی یونسکو در این کشور قرار دارد که بیش تر از هر کشوری در جهان است. ایتالیا رتبه ی پنجم در فهرست پربازدید ترین کشورهای جهان و رتبه ی چهارم در فهرست پردرآمدترین کشورهای جهان از لحاظ صنعت گردشگری قرارد دارد.

پردرآمد ترین کشورها از صنعت توریسم

5- چین – 39.7 میلیارد دلار

چین یکی از خارق العاده ترین کشورها برای گردشگران است به طوری که روز به روز محبوبیت آن نزد گردشگران در حال افزایش است. در سال 2008، 53 میلیون و در سال 2009، 50 میلیون گردشگر به چین سفر کردند. این تعداد بازدید باعث شده تا چین در رتبه ی چهارم پربازدید ترین مقاصد توریستی دنیا و رتبه ی پنجم پردرآمدترین کشورهای دنیا از لحاظ گردشگری قرار بگیرد. سه شهر پکن ، شانگ های و گوانگ ژو به عنوان پربازدیدترین و ثروتمندترین شهر های چین انتخاب شده اند.

پردرآمد ترین کشورها از صنعت توریسم

6- آلمان – 34.7 میلیارد دلار

آلمانی های خلاق و باهوش خوب می دانند که چطور محصولی پرفروش بسازند، چه این محصول سوسیس باشد چه سیب زمینی و یا ماشین. آلمانی ها برج ایفل ، ساحل های زیبای استرالیا و حتی کلیساهای واتیکان را ندارند اما درآمد حاصل از گردشگری این کشور در سال 2008 به 40 میلیارد دلار و در سال 2009 به بیش از 34 میلیارد دلار رسید. قصر های رویایی، جو ادبی برلین، کباب های ترکی و ... از عواملی هستند که سالانه بیش از 25 میلیون گردشگر را به این کشور جذب می کنند. آلمان در رتبه ی نهم محبوب ترین مقاصد گردشگری و رتبه ی ششم پردرآمدترین کشورها از لحاظ گردشگری قرار دارد. تعداد گردشگران و درآمد حاصل از گردشگری در این کشور روز به روز درحال افزایش است.

 

7- انگلستان – 30 میلیارد دلار

انگلستان و مخصوصاً شهر لندن یکی از دیدنی ترین مکان های جهان برای هر گردشگر است. پایتخت انگلستان با 15 میلیون بازدید کننده در سال 2008 دومین شهر پر بازدید جهان به حساب می آید. به علت واحد پولی این کشور(پوند) این کشور یکی از گران ترین مقاصد گردشگری در جهان است به طوری که قیمت یک قهوه چند برابر دیگر کشورهای اروپایی است. در سال 2008 تعداد بازدید کنندگان از این شهر به 30 میلیون و در سال 2009 به 28 میلیون نفر رسیده که این آمار نشان می دهد سفر به این کشور ارزش پول خرج کردن را دارد.

 

8- استرالیا – 25.6 میلیارد دلار

اگر اهل موج سواری یا ورزش های دریایی باشید یا حتی اگر اهل کافه رفتن هستید مطمئناً با یک بار سفر به استرالیا عاشق این کشور می شوید. خانه ی اپرا، بیابان های زیبا، ساحل های زیبا و مناطق زیبای دیگری مثل صخره های مرجانی باعث شده اند تا این کشور به یکی از پردرآمد ترین کشورهای دنیا از لحاظ گردشگری تبدیل شود. گردشگرانی که به این کشور می آیند تقریباً 25 میلیارد دلار برای استرالیا درآمد دارند و این کشور را در رتبه ی هشتم این لیست قرار داده اند. نکته ای که قابل توجه است درآمد این کشور از صنعت گردشگری در سال 2008 و 2009 است به طوری که در سال 2008 24.8 میلیارد دلار و در سال 2009 25.6 میلیارد دلار درآمد داشت و تنها کشوری است که رکورد اقتصادی باعث کاهش کسب درآمد آن نداشت.

 

9- ترکیه – 21.3 میلیارد دلار

این کشور با توجه به بناهای تاریخی و مناطق زیبایی که دارد سالانه میزبان خیل عظیمی از گردشگران خارجی است. دو بنا از 7 بنای عجیب دوران کهن جهان در این کشور واقع شده است. در سال های اخیر ترکیه به عنوان یکی از محبوب ترین مقاصد گردشگری در جهان تبدیل شده به طوری که بین سال های 2000 تا 2008 تعداد گردشگرانی که به این کشور سفر کرده اند از 8 میلیون نفر به 25 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. به همین خاطر این کشور از لحاظ تعداد بازدید در رتبه ی هفتم جهان و از لحاظ کسب درآمد در رتبه ی نهم جهان قرار دارد.

پردرآمد ترین کشورها از صنعت توریسم

10- اتریش – 19.4 میلیارد دلار

مناطق پوشیده از برف و مناسب برای اسکی، قدم زنی در وه های آلپ ، کافه های وین ، شکلات فروشی های مملو از خوشمزه ترین سوهان های گردو، مهمان نوازی مردم محلی و ... همه و همه از دلایلی هستند که گردشگران را به سفر به این کشور تشویق می کند. هر چند اتریش کشور کوچکی است اما چه در فصل تابستان و چه در زمستان میزبان تعداد زیادی از گردشگرانی است که از سرتاسر جهان به این کشور سفر می کنند. درآمد حاصل از صنعت گردشگری در این کشور اهمیتی بسیار زیادی در اقتصاد این کشور دارد به طوری که 9 درصد درآمد ناخالص داخلی را شامل می شود.

 



 



شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, :: 2:30 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

باید از نویسنده ی این مطلب واقعا تشکر کنم چرا که خیلی خوب زبون بچه ها رو میفهمه!دستش درد نکنه...کپی پیستی بیش نیست ولی واقعا خوندن داره...شاید در آینده به کار شما هم بیادا!

من مشغول تماشاي سريال ، دخترم بدو بدو اومد و پرسيد .
دخترم : مامان تو زني يا مردي ؟من : زنم ديگه پس چي ام ؟دخترم : بابا ، چي اونم زنه ؟

من : نه ماماني بابا مرد .دخترم : راست ميگي مامان ؟من : اره چطور مگه ؟
دخترم : هيچي مامان ! ديگه كي زنه ؟
من : خاله بتي ، خاله مريم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ
دخترم : دايي سعيد هم زنه ؟
من : نه اون مرده !
دخترم : از كجا فهميدي زني ؟
من : فهميدم ديگه مامان، از قيافه ام .
دخترم : يعني از چي ؟ از قيافه ات
من : از اينكه خوشگلم ،
دخترم : يعني هر كي خوشگل بود زنه‌ ؟
من : اره دخترم
دخترم : بابا از كجا فهميد مرده
من : اونم از قيافش فهميد . يعني بابايي چون ريش داره و ريشهاشو ميزنه و زياد خوشگل نيست مرده !
دخترم : يعني زنا خوشگل مردا زشتن ؟
من : اره تقريبا .
دخترم : ولي بابايي كه از تو خوشگلتره
من : اولا تو نه شما بعدشم باباييت كجاش از من خوشگلتره ؟
دخترم : چشاش
من : يعني من زشتم مامان ؟
دخترم : آره
من : مرسي
دخترم : ولي دايي سعيد هم از خاله بتي خوشگلتره !!
من : خوب مامان بعضي وقتها استثنا هم هست
دخترم : چي اون حرفه كه الان گفتي چي بود
من : استثنا يعني بعضي وقتها اينجوري ميشه
دخترم : مامان من مردم
من : نه تو زني
دخترم : يعني منم زشتم
من : نه مامان كي گفت تو زشتي تو ماهي ، ولي تو الان كودكي
دخترم : يعني من زن نيستم ؟
من : چرا جنسيتت زنه ولي الان كودكي
دخترم : يعني چي ؟
من : ببين مامان همه ي ادما شناسنامه دارن كه توي شناسنامه شون جنسيتشون مشخص ميشه جنسيت تو هم توي شناسنامه ات زنه .
دخترم : يعني منم مامانم ؟
من : اره ديگه تو هم مامان عروسكهاتي
دخترم : نه ، مامان واقعي ام ؟
من : خوب تو هم يه مامان واقعي كوچولو براي عروسكهات هستي ديگه
دخترم : مامان مسخره نباش ديگه من چي ام ؟
من : تو كودكي
دخترم : كي زن ميشم ؟
من : بزرگ شدي
دخترم : مامان من نفهميدم كيا زنن ؟
من : ببين يه جور ديگه ميگم . كي بتو شير داده تا خوردي بزرگ شدي
دخترم : بابا
من : بابات كي بتو شير داد ؟ !!!!!!!!!!
دخترم : بابا هر شب تو ليوان سبزه بهم شير ميده ديگه
من : نه الان رو نمي گم ، كوچولو بودي ؟
دخترم : نمي دونم
من : نمي دونم چيه ؟ من دادم ديگه
دخترم : كي؟
من : اي بابا ولش كن ، بين مامان ، زنها سينه دارن كه باهاش به بچه ها شير ميدن ، ولي مردا ندارن
دخترم : خب بابا هم سينه داره
من : اره داره ولي باهاش شير نمي ده !! فهميدي
دخترم : خوب منم سينه دارم ولي شير نمي دم پس مردم .
من : اي بابا ببين مامان جون خودت كه بزرگ بشي كم كم مي فهمي .
دخترم : الان مي خوام بفهمم .
من : خوب هر كي روسري سرش كنه زنه هر كي نكنه مرده
دخترم : يعني تو الان مردي ميريم پارك زن ميشي
من : نه ببين ، من چيه تو ميشم ؟
دخترم : مامانم
من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن
دخترم : اهان فهميدم .
من : خدا خيرت بده كه فهميدي ، برو با عروسكهات بازي كن
نيم ساعت بعد
دخترم : مامان يه سوال بپرسم
من : بپرس ولي در مورد زن و مرد نباشه ها
دخترم : در مورد ماهي قرمزه است .
من : خوب بپرس
دخترم : مامان ماهي قرمزه زنه يا مرده ؟
من:..................



یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, :: 9:10 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

تا اونجایی که ماها با خبر شدیم این زلزله ی ژاپن پیامدهای خیلی زیادی داشته...از وحشت ملت ها برای داشتن یه انرژی هسته ای با این همه خطر تا رفتار حیرت انگیز ژاپنی ها بعد از واقعه ی بزرگ!یکی از این پیامدها که همون پیامد اخلاقی برای تمام جهان بود به تصویر کشیده میشه و نتیجش این میشه که این پایین میبنید.کاش که همه ی آدما اینجوری بودن...همه ی کشورها...



شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 12:10 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

به این میگن درس حرارت.درسی که وقتی سر امتحانش میشینی از شدت حرارت محیط و یا به قولی از دیدگاه درس انتقال حرارت،از شدت شار گرمایی تبادل شده با میط در عرق خودت غرق میشی!!!نمیدونم کولر کارش اون بالای سالن کلاسا چیه؟وقتی میری سر جلسه ی امتحان بشینی بیشتر احساس میکنی که محشر شده و نامت هم از شانس گند به دست چپ داده شده و تو هم در جهنم روزگار سپری میکنی!بی شباهت به کوره های آدم پزی هم نیستا!قضیه ی هولوکاست باری دیگر تکرار میشود که میگن تاریخ تکرار مکررهاست و جا و مکان هم ندارد... کی میدونه؟شاید توی ایران و شاید تو همین کرمان و شاید تو همین دانشکده ی فنی خودمون و شاید از شانس خوبمون سر امتحان انتقال حرارت...!

بعیده که کسی دیگه بعد از میانترم انتقال حرارت مفهوم انتقال حرارت و جا به جایی آزاد رو فراموش کنه!کسی نمیدونه اون موقع دمای هوا چند بود؟دمای بدن ماها که احتمالا به 40 رسیده بوده و h هوا رو هم که داریم میمونه درجه ی هوا که اگر داشته باشیم میشه مقدار شار گرمایی رو حساب کنیم!

امتحان همراه با یک استاد حل تمرین باحال که وقتی سؤال ازش میپرسی کلی فکر میکنه و آخرش میگه که باید از استاد بپرسم و وقتی که بالاخره بعد از 1 ساعت بر میگرده اصلا انگار یادش رفته که قراره سؤالی از کسی بپرسه و اون وقت که داره امتحان تموم میشه این تو هستی و یه مشت سؤال عجیب و غریب که نمیفهمی از جونت چی میخوان و کسی هم نیست که برات مفاهیم غامض سؤالات رو شیر فهم کنه و این میشه که در نهایت میبینی هیچ کسی درست و حسابی امتحان رو نمیده و ...!و اما استاد خود ما از همه محشر تره...

من از اول هم میدونستم که شما درس نمیخونید....اگر 80 درصد شما هم بیفتید من "صاف" همه ی شما رو میندازم و هیچ رحم و مروتی هم در کار نیست...مثل یه فرشته ی مرگ میمونه...والا این طرف خودش رو با بابای ماها اشتباه گرفته فکر کرده جای بابای ماست...یک سره دم از نصیحت و خیرخواهی میزنه و اینکه دوست داره ماها نمره هامون خوب بشه ولی متاسفانه وجدانش نمیذاره که نمره به کسی بده...ولی نمیدونم که آیا این همین وجدانش هست که باعث میشه به این طرز فجیع درس بده...نه مثالی و نه تمرینی و نه ... فقط انتظار داره که ما درس بخونیم...چرا؟چون که استاد خودش شاگرد اول بوده...دستا رو بیارید بالا...بالاتر...بالاتر....دست بزنید...إإإ این کارا چیه؟براش صلوات بفرستید...ایشون اساساً همش توی همه ی مراحل زندگیش شاگرد اول بوده اصلا کلا تو زندگیش شاگرد اوله...!

آقاجون میشه به جای این همه قپی اومدن یه دفعه به این فکر کنی که چرا اینجوری میشه که هیچ کسی درس نمیخونه؟تا حالا شده به جای اینکه در نقش مثلا پدر هی چپ و راست بزنی تو سرمون یه خورده به حرف بچه ها گوش کنی ببینی مشکلشون چیه؟؟؟؟تو وضعیتت فرق داره بابایی...!تو لابد بیکار بودی که همه ی زندگیت رو گذاشته بودی واسه درس خوندن...عزیزم اشتباه به عرضت رسوندن اینا فقط یه شعاره که برای خدمت به جامعه  و برای خدمت به خودت و خونوادت و برای موفقیت باید درس بخونی و بعدشم با این شعارای بی هدف و پوچ و بی تضمین و سر کاری کلتو بکنی تو یه مشت کتاب درسی و یه مشت فرمول و وقتی بعد از 10 سال کلت رو آوردی بالا میبینی عمرت از دست رفته و هیچی نشدی و هیچی نیستی...میبینی که عمرت الکی هدر رفته...عزیز دلم همه چی که درس نیست...باز خوبه حاج آقا تا دکترا اومدی...ما رو با خودت مقایسه نکن بابای عزیزم...ماها بعد لیسانس باید بتونیم گلیم خودمون رو از آب بکشیم بیرون...باید کلی سگ دو بزنیم و وقتی که به اندازه ای برات ارزش قائل نیستن که تف کف دستت بندازن به نظرت تو توی این جامعه چه کاره ای؟؟؟به نظرت نه خدایی خودت قضاوت کن که کی هستی؟خودت رو به افتخار رسوندی یا خونوادت رو یا جامعت رو؟؟؟عزیزم اینجا اگر سرت به کار خودت باشه آخر همه ی کارایی که میگن و تو میکنی درست مثل یه دستمال چرک میندازنت دور!!!

بابای دلسوز من لطفا دست از این سادگی بردار...تو همینجوری همش تو درس بودی که همین شدی دیگه...من که دوست ندام مثل تو بشم...جلسه ی اول دنبال دیوار بگردم!!!بابای دوست داشتنی من آخه تو چی داری که من دلم خوش باشه...والا از اخلاق که چیزی ازت ندیدیم...فقط غرور و احیانا ادعا و تو سری زدن و ....

آخه تو رو چه به اینکه جای پدر من باشی...تو بهتره که بری سر ساختمون که بچه ها بهت نیاز دارن...تو بهتره همون که غصه ی گرون شدن سیمان و گرون شدن و خونه و رکود بازار ساخت و ساز خونه رو بخوری...تو همون بهتر که نقش یه استاد خرپول که ادای بدبخت بیچاره ها رو در میاره بازی کنی...آخه آقای بابا که خیلی به خودت مینازی و خیلی ادعات میشه که ما رو دوست داری چرا وقتی از کنار آدم رد میشی باید بهت سجده کنیم تا بلکه یه گوشه چشمی اشاره ای به ما داشته باشی که یعنی اره بچه جون دیدمتو به فرض هم که سلام...!

بابای شاگر د اول من آخه من در تعجبم که یه جلسه میای میگی که تو لیسانس شاگرد اول نبودی و جلسه ی بعدش میای میگی که شاگرد اول بودی!حالا آدم شک میکنه که اصلا تو همون مقاطع فوق و دکترا هم شاگرد اول بودی یا اونها هم خدایی نکرده یه جور خالی بندی...؟

بابای عزیز یه جوری میگی تو فوق شاگرد اول بودی که اگه آدم ندونه فکر میکنه چی بودی!!!خوب فوقش 5-6 نفر بودید تو ارشد...بین 6 نفر اول بودن خیلی سخت به نظر نمیرسه اون هم برای یکی مثل شما که غیر از درس چیزی برات معنی ای نداشت...تو دکترا هم لابد خودت تکی بودی و به خودت میگی شاگرد اول!

آهای آقای بابای  درس خون که اگه استاد 4 تا تمرین حل کنه تو 16 تا حل میکنی و ای بابای با مرامی که دلت برای ما میسوزه و همش از این حرف میزنی که وقتی استاد یه کتاب معرفی میکرد تو 4تا کتاب دیگه هم میخوندی!!!آخه چه جوری بگم که خودت رو با ما مقایسه نکن عزیز دلم...ما درسای دیگه ای هم داریم و اینقدرا هم مثل تو بیکار نیستیم که زندگیمون رو توی درس خلاصه و معنی کنیم...ای بابایی که ما رو مثل بچه های خودت میدونی باید بهت بگم که من یکی دوست ندارم بچت باشم و در آخر بگم که ...

خدا میدونه بچهات چی میکشن×××××!



آوانتادور

سرانجام پس از مدتها صبر و انتظار کمپانی لامبورگینی جدیدترین ابرخودروی خود را در جریان نمایشگاه ژنو رونمایی کرد.این سوپراسپرت که آونتادور نام دارد قرار است جایگزین مدل افسانه ای مورسیه لگو شود.به جرات می توان گفت که آونتادور یکی از زیباترین خودروهای جهان است طراحی این خودرو ترکیبی از سه مدل ریونتون، مورسیه لگو و گالاردو است.نمای جلوی این خودرو شبیه ریونتون و نمای عقب ترکیبی از مورسیه لگو و گالاردو.لامبورگینی با تولید این ابر خودرو بار دیگر رقیب دیرینه خود،یعنی فراری را به مبارزه طلبیده. در ادامه میتوانید مشخصات فنی و قیمت آونتادور را مشاهده کنید.

حجم موتور

6498

قدرت

690

گشتاور

690NM

نسبت تراکم

8/11

شتاب 0 تا 100

9/2

حداکثر سرعت

350

زمان طی کردن مسافت 400 متر

11

جعبه دنده

7 سرعته نیمه اتوماتیک

فاصله دو محور

2700

نوع انتقال قدرت

AWD

طول،عرض،ارتفاع

4780*20230*1136

وزن

1575

مصرف سوخت

2/17

حجم باک

90

نسبت وزن به قدرت

28/2

قیمت(دلار)

379700



ای ترمودینامیک که از همه ی ما برتری.ای درسی که داری دهن ما رو سرویس میکنی.ای درسی که با ما 1 و 2 میکنی و ما هم هیچ جوره امکان پذیر نیست که به گرد پای محترمت برسیم.ای درسی که مثل فیلمها و سریالها نیستی که 2شان از یکشان بی مزه تر بوده و حوصله ی آدم را سر ببرند،بلکه چنان دانشجوی بدبخت را لت و پار میکنی که دیگر حتی جرأت بر زبان آوردن اسم مقدست را نیز نداشته باشد.

ای از ما بهترون،ای تعیین کننده ی معدل ما و ای کسی که قدرت مشروط کردن ما در دستان توست.آخر تو از کدامین جهنم دره ای فرار کرده ای و عقوبت کدامین گناهمان  هستی که اینچنین داری پدر و مادر و جد و آبادمان را در جلوی چشمانمان ظاهر میکنی؟ چگونه است که هر چه بیشتر در ذات بی کرانت مخصوصا در سر کلاس مستغرق و متفکر میشویم در بحران عمیق تری فرو میرویم.چگونه است که ترس از جلسه ی امتحان تمام بدنمان را دچار لرزش و تمامی موهای بدنمان را به شکل سیخ سیخ و تمامی آب بدنمان را از غدد اشکانی چشم به بیرون می افشاند!؟

چه قدرت خارق العادی داری ترموی کبیر.مطمئنا کبرای تاریخ اگر اکنون حاضر بودند دانه به دانه دستان محترمت را بوسیده و جلوی پایت به خاک میافتادند تا شاید بتوانند کمی از خشوع خود را نسبت به اعلی حضرت جناب عالی ترمو(مخصوصا 2!!!)نمایان کنند.

والا حضرتا کاش که کمی بزرگتر میبودی تا به هنگامی که تو را برای یک ترم یا کما اینکه خیلی بیشتر از یک ترم بر میداشتیم امید پاس کردنت را با خود به گور میبردیم و حتی دیگر استاد با اضافه کردن نمراتی نجومی به دانشجویان بخت برگشته اش که یک چیزی در حدود 19 نمره باشد نتواند ملت پشت ترمو 2 ای را بپاساند و اینگونه اوج قدرت و اقتدارت را به نمایش میگذاشتی.

ای ترموی بزرگ چه کسی تو را بر تخت پادشاهی مهندسی شیمی نشاند؟؟کدامین پدر سوخته ای توی بلای جان کاه را به جان بی جان ما انداخت؟چه کسی بخت ما را سیاه کرد؟چه کسی با توی ترمو2 ترم دوممان را به کاممان تلخانید!؟

ای ترمو میدانم که نامت گرفته شده از چیست و یقین دارم که این نام برازنده ی و بهترین وصف برای توصیف اوصاف توست.

همانا که نام تو از دو عدد کلمه ی نامفهوم مزخرف و قلمبه سلمبه گرفته شده که برای ما گیر افتادگان پشت سدت بی معنا و بی مفهوم جلوه مینماید.نخست کلمه ی سرشار از ظلم و نماد برتری گرایی تو و نشان دهنده ی آنکه میخواهی در طول یک ترمی که با تو سر و کار داریم ما را بسوزانی و چون زغال جزغاله و در مراتب بعدی خاکستر بکنی.thermo که همان heat خودمان(!!!)باشد و معنای آن حرارت است و البته نشان از آن دارد که ملت بدبخت افتاده از ترمو چه یکش و چه دوی آن نه به دلیل سوز و گذار عاشقانه برای فراگیری علوم بینهایت و بینهایت بدرد نخور ترمو اند بلکه از آن رو ترمهاشان همش و همش با ترمو آمیخته شده که ترمو ی عزیز داغ گرفتن یک نمره ی آدم وار را بر دل آنها گذاشته است و دلیل افتادگی پیاپی و احیانا 9 و 10 و 11 ترمه شدن دانشجویان بینوا شده است.و کلمه ی دومی که این درس از آن تولید گشته چیزی نیست به غیر از dynamic  که به معنی قدرت و به قول برو بچهای محلمون power میباشد(آخه میدونید ما تو خنه قدرت رو پاور صدا میکنیم!!!)و همین کلمه نشان دهنده ی تمامی آنچه که بر سر ما باید بیاید هست و بیانی از تمامی بدختی هایی که در هر میانترم از 10 روز قبلش و شاید 10 روز بعدش بر ما میاید. و البته باید 10 روز قبل و 10 روز بعد از اعلام نمرات له و لورده ی ما نیز بر رویش بگذارید و حساب کنید که از یک میانترم تا میانترم بعدی مای بندگان خدا چقدر آب بدنمان به دلیل عرق پی در پی و گریه های پی در پی تر کم میشود و باز این از قدرتهای خارق العاده ی ترمو هست که هنوز آب بدنمان به سر جایش برنگشته تاریخ میانترم بعدی تعیین میگردد و ما باری دیگر در تب و تاب میانترم میافتیم که حواسمان باشد که نیفتیم.و همچنان ادامه دارد که هنوز این تمام نشده پایان ترم محترم تشریفشان را میاورند و بدبختی ما بدین سان کامل گردیده و احتمال افتادگیمان با در نظر گرفتن 4 نمره ی کمک استاد به بیش از 95% میرسد و در آن هنگام است که به قدرت این درس بزرگ پی میبریم که حتی در آن لحظه گاهی میشود که از زندگی نیز قطع امید میکنیم که این گره به هیچ فرمی باز شدنی نیست!!!

و اینجا است که دست به دعا برمیداریم و با تمام خلوص نیت و آنچه که در عمق ته دلمان است(اون ته ته) و با تمامی کلماتی که در طول زندگیمان یاد گرفتیم سعی میکنیم این پیشامد را پیش کسی که همیشه درد دلمان را گوش میدهد ببریم تا شاید کمکی کند:

آخر این رابرت بویل احق بیکار بود که اومد اینا رو سر هم کرده؟اگه این یارو کارنو دستم بیفته باباش رو در میارم که دیگه خودش به غلط کردن بیفته که بش میگن بابای ترمودینامیک.ای خدا لعنت کنه این رانکین ..... و ... که کتاب نوشت.یکی نیست بگه نونت کم بود،آبت کم بود ؟آخه دیگه تو چه کار داشتی به تالیف کتاب که تا الان این کتاب لعنتی تو یخه ی ما رو چسبیده و ترم 4 داره ما به خاک سیاه میشونه.یه مشت اسکل دوزاری افتادن تو خط ترمو و اسم خودشونو گذاشتن دانشمند که چی؟که به قول قادر یه مشت مخ مفت آک گیر بیارن و شروع کنن به مفت گویی!!!مخ ماها رو بخورن و...(کلی بد و بیراه دیگه)

و اینچنین است که ما به این نتیجه میرسیم که اگر ترمودانان بزرگ در مملکتی دیگر بودند شاید واعظان و روضه خوانان بزرگی میشدند و دیگر هی کتاب از خودشان در نمیکردند تا زندگی به کام ما سخت گردد و ترم 4 برایمان همانند برجی از زهر مار!میشود فهمید که حتما زبان پر چربی(!)داشتند که توانسته اند این چرت پرتهاشان را در قالب یک کتاب به خورد مردم بدهند و آن هم قشر دانشجو!!!و میشود اینگونه استدلال کرد که اگر جایی دیگر بودند حتما بازری های خوبی بودن و لابد در دبی ویلا داشتند و پولشان در بانکهای سوئیس از زیادی داشت میترکید!شاید اینجا بودند و مقامی داشتند،شاید رئیس کل فلان جا میشدند.

شاید برعکس بود و اینجا به دلیل گفتن حرف راست طرد میشدند.شاید به خاطر انتقادهای آب نکشیده فراری بودن و اونور آب رفته بودند و دیگه کتاب عملی نمینوشتند و شده بودن آدمای سیاسی.شاید یکی از اونایی بودن که تو دانشگاه تررور میشدن،به خاطر اینکه یه چیزایی که نباید میگفتن و رو گفتن گم و گور میشدن،اسمشون از لیست آدمای زنده ی زمین حذف میشد.شاید....



سلام ببینده ی عیزیزی که داری از وبلاگ ما دیدن میکنی.چند نکته ای هست که به نظر  میرسه باید همون اول کار بدونی.قبل از اینکه بقیه ی وبلاگ رو بخونی...

اول اینکه این وب یه سری قوانین کوچولو موچولو برای خودش داره که از هرج و مرج و یه سری دعواهایی که معمولا تو وبها اتفاق میفته جلوگیری بشه.این قوانین به همراه شرح کوتاهی از اهداف و چشم انداز وبلاگ رو میتونید در پروفایل مدیر وبلاگ مطالعه کنید...

نکته ی دوم این هست که این وبلاگ تازه راه اندازی شده و شاید شما و خیلی ها مثل شما بخوان که تو این وبلاگ به عنوان یه نویسنده فعالیت داشته باشند.اگر چنین چیزی هست شما باید باز هم برید به همون پروفایل مدیر تا طریقه ی نویسنده شدن که خیلی هم راحت هست رو ببینید و بخونید و بدونید.اما تو این وبلاگ مانع خاصی برای کسی که بخواد فعالیت داشته باشه نیست.حالا یا به عنوان نویسنده و یا به عنوان یه بازدیدکننده... در این وبلاگ به روی همه باز است و ما به صورت پیش فرض شما رو کسی میدونیم که میتونه به پیشرفت بقیه کمک کنه و به عنوان یه نویسنده ی خوب و یا بازدید کننده ی خوب،فعالیت داشته باشه.



سلام بچه ها عیدتون مبارک.امیدوارم مطلب زیر مورد پسندتون باشه و بتونید تو زندگیتون ازش استفاده کنید و تو زندگیتون مؤثر باشه.

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد.

«نارسیس»

  ------------------------------

 

  برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی است.لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی. پرهایش را بزن ... خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره‌ها پرت کند .

 

------------------------------

 

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، دری دیگر باز می‌شود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم می‌دوزیم که درهای باز را نمی‌بینیم.

«هلن کلر»

----------------------------------

برای پخته‌شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره در نروید.



ادامه مطلب ...


 تصاویر زیر مقایسه ای بین ایستگاه های مترو درتهران و چند شهر دیگر جهان است .

به نظر شما تا چند سال (یا قرن) دیگه ایستگاه های متروی تهران هم به گستردگی شهری مثل لندن میرسه !؟

نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
تهران


نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
لندن
نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
پاریس


نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
سئول


نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
توکیو


نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
برلین


نقشه مترو،کارمند بانک سینا،http://www.hsb-sina.mihanblog.com
نیویورک

 



با امید داشتن سالی خوش،برای بعضی ها سالی قلبی(پر عشق!)،سالی پر برکت،سالی پر مهر،بدون جنگ،بدون کینه،سبز!،پر آرامش،در صلح،پربار،پر نمره،بی منت،با نعمت،خوش رقبت،پر همت،پر سلامت و ... مفتخر هستم شما را به سال 90 معرفی کنم و به شما خیر مقدم عرض نمایم.

به سال 90 خوش آمدید.سال 90،این بچه های مهندسی شیمی88 با هنر،میخوام که تا میتونی تحویلشون بگیری و ... .بچه ها این سال90 شمسی هست.همونی که خاتمه دهنده ی دهه ی 80 هست.همونی که قراره برای ما خیلی مهم بشه و احتمالا سرشار از امید و سرآغازی برای تغییر و تحول و دست یافتن به هرآنچه که ته قلبمون به عنوان یه آرزوی بزرگ یا کوچیک بهش اعتقاد داریم. 

 اینجا هم یه دونه از اینا گذاشتم

فایل فلش همراه با آهنگی مخصوص عید !( همراه با خواننده)

امیدوارم خوشتون بیاد.

 

و یه چیز دیگه هم اینجا داریم: 


بوي باران بوي سبزه بوي خاك
شاخه‌هاي شسته باران خورده پاك
آسمان آبي و ابر سپيد
برگهاي سبز بيـــــــــد
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهاي شاد
خلوت گرم كبوترهاي مست
نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار
خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه‌ها و دشتها
خوش به حال لاله‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌هاي نيمه باز
خوش به حال دختر ميخك كه مي‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب

نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار
خوش به حال روزگار 

اي دل من گرچه دراين روزگار
جامه رنگين نمي‌پوشي به كام
باده رنگين نمي‌نوشي ز جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن مِي كه مي‌بايد تهي است
اي دريغ از تو اگر چون گل نرقصي با نسيم
اي دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
اي دريغ از ما اگر كامي نگيريم از بهار

نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار
خوش به حال روزگار

گر نكوبي شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش مي‌شود هفتاد رنگ 


اي دريغ از تو اگر چون گل نرقصي با نسيم
اي دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
اي دريغ از ما اگر كامي نگيريم از بهار

نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار
خوش به حال روزگار

 

همین شعر بالایی با صدای استاد شجریان

کلیک کنید _تصنیف بوی باران



 

این روزهای نزدیک به عید...شاید وب تکونی هم جالب باشه...و...

 وب ما هم تکانده شد



یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:وی تکونی,عباس رهامی,بچه های مهندسی شیمی88,ukce88,, :: 10:48 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

به دلیل اینکه به نظرم خیلی حرفایی که میخوام بزنم رو نمیشه بزنم(حالا یا به دلیل طولانی بودن یا به دلیل سختی بیانش یا به هر دلیل دیگه)براتون چند کاریکاتور میذارم تا شاید بتونم اینجوری یه سری از حرفایی که میخوام رو بزنم.و مطمئن هستم که این حرفا حرف خیلی از شماها و همینطور آدمای با سطح درک و شعور بالا هست که اگر نبود این کاریکاتورها هم هرگز کشیده نمیشد و اگر مخاطبان با درکی مثل ماها نبودند این کاریکاتورها هرگز به نمایش عموم نمیرسیدند و پرطرفدار نمیشدند و شاید اصلا همون اول برای همیشه صدای کاریکاتوریستا در گلو خفه میشد!

 

 



ادامه مطلب ...


جمعه 20 اسفند 1389برچسب:عباس رهامی,کیمیانیوز,ukce88,کاریکاتور مفهومی,, :: 20:45 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

  


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


 

 

ترم ۱ شروع شد،با درسایی مثل ریاضی ۱ مشکل داشتیم.یه سری ریختند.بادرس فیزیک ۱ مشکل داشتیم،یه سری هم اونجا ریختند،البته بیشتر اونایی که با اساتید بزرگواری مثل لنگری و جعفریان(جعفر...)داشتن!یه سری هم که داشتن از آشنایی می افتادن!حالا هر کسی یه جور از گیر اون هم در رفت.یکی رفت پیش استاد و یکی دیگه هم برای استاد شعر برد و یکی دیگه .... بالاخره درست شد.اون موقع نمیدونستیم که ما یکی از بدترین نمره ها رو توی آشنایی گرفتیم!الان که ترم چهار هستیم تازه معلوم شده که یکی از مزخرفترین نمره ها رو ماها داشتیم!خوب این که چیزی نیست، استاد موسوی هم بهمون گفت بدترین کلاسی بوده که تا حالا داشته!به قول سالارکیا:"انصافا دستش درد نکنه این آقای موسوی".حقیقتو گفت.این پایان آبرو ریزیهامون که نبود.رسیدیم ترم ۲.دوباره یه چیزی شبیه همین ماجرا ها برای درسای ترم ۲ مون اتفاق افتاد.البته همراه با افتخاراتی هم بود.با یه چیزی مثل کلمه ی "جمع منتاقضین"شاید بشه توصیفش کرد.مثلا تو یه درسی مثل موازنه ماکسمون خیلی پایین بود ولی وقتی ترم قبل بچه های شبانه نمره هاشون اومد دیدیم که در کل بد هم نبودیم!لااقل فقط چند تا افتاده داشتیم که اوناهم تعدادشون به انگشتای دست هم نرسید.اما خوب تو معادلات و ریاضی ۲ هم دوباره همینجور شد.نمرات خوب تو م.شیمی ها پیدا نشد که نشد ولی نمره ی در حد له شده هم نداشتیم.هر چی که بود و نبود رسیدیم به ترم ۳.ترم ۳ اما دیگه این خبرا نبود.مثل اینکه بچه ها استعداداشون ییهو شکوفا شده باشه!نمره رفت بالا،بالا،بالا.البته بین خودمون باشه که استادا هم خوب با ماها کنار اومدن!دیگه درسا رفته بودن تو بخش خودمون.دیگه حداکثر بچه ها ۲تا درس با یه سری بخشای سخت گیر مثل ماهانی داشتن.گفته بودن که بخش خوب نمره میده اما کسی شاید فکرش رو نمیکرد که یکی مثل استاد قادر بیاد و ۳ نمره به همه بده(البته استاد خودش بارها سر کلاس گفته که به بعضی از بچه ها ۲ نرمه داده نه ۳ نمره!).البته از اون طرفش هم بود.شاید اون بچه هایی که ریاضی مهندسی داشتن فکرشو نمیکردن که استاد بختیاری که ظاهر مهربونی داشت بزنه دهن ملت رو سرویس کنه!

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:کیمیا نیوز,عباس رهامی,استاد قادر,ulce88,, :: 18:22 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

مصاحبه باآقای رشید پور مجری تلویزیون

 همه ان را به عنوان یک مجری انگزشی تلویزیون میشناسند,اما پس از  خواندن این مصاحبه می فهمید که رشید پور یک معمار ,خلبان ,کارگردان,نوسنده وسردبیر روزنامه و فارالتحصیل زبان انگلیس است ودر همه این موارد تا حدی تخصص دارد جدای از اینها او یک مجری انگیزشی اما متفکر است با مطالعاتی که داشته می توند ساعت ها باشما درباره موضوعی صحبت کند.



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:کیمیانیوز,فاطمه اکبری,ukce88,مصاحبه, :: 16:31 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

یه عکس از شاهین نجفی

به دنبال جریان آهنگی که معمولا سر کلاس ترمو۲ توسط یکی از گوشیهای بچه ها پخش میشه،تصمیم گرفتم پستی در این رابطه بگذارم.

 

اولین بار که سر کلاس ترمو۲ این آهنگ رو شنیدم به جای اینکه مثل همیشه نسبت به صدای زنگ موبایل که حواس آدم رو از همه چی پرت میکنه شاکی بشم،خوشحال شدم و کلی برام جالب بود.آهنگ آغازینش واقعا به نظرم معرکه میاد.خیلی قشنگ بود.باید این رو هم بگم که قبلا این آهنگ رو یکی دو بار شنیده بودم.هر کسی نظری داره ولی لابد اون نفری هم که این آهنگ رو گذاشته همین نظر رو داشته.در هر صورت دست همون کسی که همیشه زحمت میکشه و یادش میره گوشیشو سایلنت کنه یعد بیاد سر کلاس درد نکنه.ما رو هم به فیض رسوند!

اما اگر کسی هست که نمیدونه اون آهنگ چیه و در مورد چیه و کی خونده و .... این پایین رو بخونه تا کامل بفهمه:

این شعر از اشعاری هست که در مورد فقر و تنگدستی و ... سروده و توسط شاهین نجفی(رپر معروف که معمولا اشعارش پر از انتقاد و البته معمولا سیاسی هم هست)خونده شده.

موضوع شعر مقایسه ی ساده بین یه فرد از طبقه ی متوسط جامعه با بچه های و مردم طبقه ی محروم هست که به صورت پند و نصیحت از طرف دایی به سارینا-یه دختر از قشر متوسط جامعه- بیان میشه:

تو تو تخت خودت خوابیدی و راحتی ... غذات یه وقتی داره و خوابت ساعتی
مدرسه میری و شانست واسه زندگی ... بالاس نمیشه ردش کنی دایی سخت نگیر
یه بابا داری که مث شیر پشت سرت .... مامانی که قلبش با قلب تو می تپه
حالا بزرگ تر می شی و می بینی زندگی .... چطور آدم و خم میکنه دایی سخت نگیر
دایی قدر اون چیزی رو که داری داشته باش ... زندگی مث رنگ و قلم و تو نقاش
هر جور رنگش کنی همون جور میمونه .... نشه جغد شومی تو بومت بخونه
نشه سفیدیه چشمات یه روز خون بشه ... نشه صورت قشنگت گلگون بشه
دایی یاد بگیر همه چی رو تجربه کنی ... ولی تو بعضی راها دیگه برگشتی نیس
به هر دستی که دس دادی دست تو بپا ... دایی بترس از گرگای آدم نما
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... .. .. .. ..
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
اگه نخونی و ندونی پس زود خام میشی ... سرتو بالا نیگه دار نشه رام شی
نگی روسری روسرت محدود شدی ... حدود و تو تعیین می کنی زندگی یعنی
زندونی که آزادیت دست خودت ... مگه کوه و میشه به بند کشید دایی
سارینا بیا ببین داییتو دوباره ... گلی که ساخته امروزفقط یه خار سارینا قصم همیشه گریه داره سارینا سارینا سارینا
نشه اخم کنی به اون دختر بچه ای ... که گلی داره تو دستشو می خواد بهت بفروشه روبرگردونی و با خودت بگی فرق داری ... حتما آره فرق داری دایی
اون یه بچه کارگره از پایین شهر ... فقر و ترس و سیاهی همراهشن
باباش معتاد دایی ببین صورتشو ... جای سرخ سیلی سرد پدرشو
فقط نه سال داره تو مدرسه نیستو ... طعم تلخ کارو به دوش کشیده و
گلی که پرپر میشه تو دست مشتری ... اون گلی که با تلخی ازش می خری
واسه اون گل نیست یه لقمه نونه ... ضامن اینکه کتک نخوره تو خونه
نپرس تقصیر کیه خودت می فهمی ... نپرس قصه اش طولانیه دایی زمین
پر از آدمایی که کار میکنن و یه عده ای ... فقط پول دارن یه مشت عقده ای
که از کار کارگرا کاخ ساختنو ... چه کسایی تو این راه جون باختنو
این چیزارو به دیگرون بگی بهت میخندن ... آخه زشتیم عادت میشه واسه آدم
ولی تو قصه ی خودتو بکش نقاش ... بزار هر کی هر چی هس باشه تو خودت باش
سارینا بیا ببین........
در آخر بگم که این پست صرفا جهت این گذاشته شد که یه تنوعی شده باشه و یه شعری هم به این بهانه گذاشته باشیم و یه گریزی به واقایع کلاسیه زده شده باشه!


چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:کیمیا نیوز,عباس رهامی,ukce88,سارینا,شاهین نجفی, :: 19:40 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

قبل از اینکه برم مدرسه در مورد مدرسه خیلی چیزا میشنیدم.یکی میگف خیلی مدرسه خوبه و اون یکی رو هر وقتی که از مدرسه میومد گریون میدیدم!تا قبل از اینکه برم مدرسه نفهمیدم مدرسه چجور جاییه.بالاخره این عدد هفت برای سن من هم اعمال قدرت کرد و به هر ناچاری ای که بود من هفت ساله شدم.دیگه میخواستم و نمیخواستم باید میرفتم مدرسه.از اون دسته نبودم که از مدرسه بدم بیاد،البته تا قبل از اینکه برم مدرسه!روز قبل از مدرسه با چهره ی خوشحال راه افتادم که برم مدرسه که "علم"یاد بگیرم و به "مملکت خویش"خدمت کنم و آدم خوبی بشم و بقیه رو هم خوب کنم!همچینی که روز اول مدرسه تموم شد از این رو به اون رو شده بود،هم تفکرم و هم چهرم!روز دوم انگار که داشتن از خونه مینداختنم بیرون،دیگه قصد کرده بودم که برم دنبال شغل محبوب نون خشکی !۲-۳ سالی که گذشت و به اوضاع مزخرف مدرسه عادت کردم فهمیدم که فقط من نیستم.بعدا تر که بزرگتر شدم و عقلم اینقدر رسیده بود که حرفای قلمبه سلمبه بشنوم،دیدم همه میگن این معلمای مدرسه خوب نبودن و بچه های بدبخت بیچاره رو از مدرسه فراری کردن!

 

این وضع توی همه ی دوران مدرسه ادامه داشت،گاهی شدید تر و گاهی هم ضعیف تر،بالاخره به سال سوم دبیرستان هم تموم شد.به نظر میومد دوران اسارت سر اومده باشه.از بقیه میشنیدم که میگفتن این از حالا به بعد دوران آزادیه!اون یکیو میدیدم هر روز اول صبح که از خواب پا میشد یه فریاد آزادی سر میداد و میومد مدرسه!دیگه دبیرها هم مثل قبلا بی رحم و مروت نبودن.اما همچنان با بی رغبتی اکثریت دبیرها برای درس دادن مواجه بودم.رسمی،خشک و ... .شاید فکر میکردم دانشگاه خوب باشه.بقیه میگفتن جای با حالیه.بقیه رو میدیدم همین که اسم دانشگاه میومد وسط غرق در تخیلات میشدن،به به چه استادای خوبی!چقدر هم که ما داریم علم یاد میگیریم.داریم میشیم یه کسی برا خودمون.میشستن انتخاب میکردن که حالا مهندس بشیم یا دکتر؟ اما همین که از غول بی شاخ و دم کنکور رد شدم دیدم  دیگه نه کسی میگه دانشگا خوبه نه کسی میگه ما کاره ای هستیم.بدتر از قبل نبود ولی بهتر هم نبود.در جرگه ی انسانها هم به حساب نمیومدیم!هر کی از راه میرسید و هر کی رو که هر جا میدیدیم از ما مهم تر بود و بالاتر و قلدرتر و گردن کلف تر و با نفوذتر و ما از هر کسی که قابل تصور بود بدبختر و تو سری خر تر و .... !

دیگه به این وضع عادت کردیم!هر کی به همون اندازه که بد بخت بود عادت کرد.شاید یه بچه ی صنعتی شریفی به چیزایی که ما عادت داریم عادت نداشته باشه ولی مطمئنا ما هم به یه بدبختی هایی که اون داره دچار نیستیم و عادت نکردیم!اما هر چی باشه میدونم که ما هم آدمای ناچیزی هستیم!استاد که بالا سر آدم نیست!میاد تو کلاس که فقط بابتش پول بگیره.کسی که مشاوره نمیده،یه مشتی اونجا نشستن و میگن که شما هر کار خواستی بکنی ما پشتتیم،راهنماییت میکنیم،اما والا فکر نمیکنم کسی چیزی دیده باشه تاحالا.خلاصه نه از استاد و نه از امکانات و نه از هیچی دیگه تو دانشگاه هم چیزی نصیبمون نشد.شاید اشکال از ما باشه که دانشجو نما (بزنید...بزنید...بزنید گردن این پدر----) هستیم!شاید هم استادا استاد نیستن.شاید استاد استادامون خوب نبودن،شاید سیستم آموزشی بده،شایدم سیستم اقتصادی،یا مثلا اجتماعی،فرهنگی،هنری،ورزشی،اقتصادی،سیاسی و ... .اصلا شایدم تقصیر این آمریکا و انگلیس باشه،از همون روز اولی که رفتم مدرسه و حتی اون موقعی که از معلم کلاس اول ابتداییم کتک میخوردم این آمریکا و انگلیس بودن که چوب لای چرخ ماها میکردن!آره دیگه تقصییر اوناست.خوب پس مقصر هم پیدا شد!بریم پدرشونو در بیاریم.

فردا تعطیل عمومی....فردا همگی کف خیابونا.......همه بگن....شعار ملت ما/مرگ بر آمریکا(و البته انگلیس به همچنین)

اما تو این بین میشنیدم که یه سری هستن که اینجوری نیستن.باحالن.همین الان هم میشنوم!ما دانشگاهیمو و اونا هم دانشگاه.تازه قبلا هم همینجوری بوده!آدمای با حال بودن تو مملکت ولی خوب یا بی حال شدن،یا حالشون گرفته شده ،یا حالی به حولی شدن،یا ضد حال خوردن یا اینکه کلا برای همیشه از حال رفتن و ترجیح دادن برن زیر خاک!

میخونی و میبنی تو هم حالت گرفته میشه!دیگه زیاد نمیگم.فقط ببینید:اند(End)صمیمیت و این حرفا...

 

 

همه میشناسیدش.....شفیعی کدکنی تو کلاس درسش

حالا شما بگید این استاده یا اونایی که ما تا حالا تجربه کردیم؟



چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:کمیا نیوز,عباس رهامی,ukce88,, :: 19:38 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

دست اندرکاران طرح:سعید حسین زاده و فرشید ذوالعلی

 

فورد شلبیGT500

فورد موستانگ یک خودروی اسپرت آمریکایی است که نخستین بار در سال ۱۹۶۴ عرضه شد واز آن روز تا کنون چندین نسل از این خودروی منحصر به فرد روانه بازار شده است.در حال حاضر قویترین مدل موستانگ،مدل شلبی GT500است.......



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:کیمیا نیوز,فرشید ذوالعلی,سعید حسین زاده,, :: 19:35 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

Home Page

سلام.از اونجایی که به نظر میرسه وبلاگ داره تعطیل میشه(حالا اگر رسما هم اعلام نشه اما داره این کار انجام میشه!)تصمصیم گرفتم که اون برنامه هایی که برای وبلاگ در نظر گرفته شده بود رو به فراموشی بسپارم و اگر همه موافق باشند به طور آزاد تو وبلاگ کار کنیم!

یادتونه که یه موقعی سر اینکه منشور کورش به ایران برگشت چه سر و صدایی شد؟؟؟یادش بخیر همچینی یه کم مونده بود که ۱هفته تعطیل عمومی اعلام بشه ها!!!خیلی هاتون میدونید که اون  منشور چی بود.اما شاید یه سری هم ندونید.من برای اون یه سری که میدونن این پست رو گذاشتم که یادآوری بشه و برای اونهایی که نمیدونن گذاشتم که بدونن و برای اونهایی هم که اصلا این منشور رو قبول ندارن بگن که چرا قبول ندارن و خلاصه هر کسی هر نظری در مورد این منشور داره بگه.

راستی اگر شما جای کورش بودید و میدونستید چیزی که روی منشور مینویسید سالها بعد به نمایش جهانیان در میاد روش چی مینوشتید؟اگر الان یه منشور بدن دستتون و بگن روش بنویس چی مینویسید؟؟؟



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:عباس رهامی,کیمیا نیوز,منشور کورش,ukce88, :: 19:27 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ
به قلم:امیر امیرراد
 


هتل Caesars Palace در لاس وگاس امریکا با 3،340 اتاق


 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:کیمیا نیوز,ukce88, :: 19:25 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد.

بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی

که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی

شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده

و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا

از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.

حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای

نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شدولی

این کار را کرد.

فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی 4 تا

پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی

جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به

سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است. پس بهتر است از شایعه

سازی دست برداری.


 



چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:کیمیا نیوز,ukce88, :: 19:21 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

abas1.jpg

طراحی سینی ها(tray disigns)

هر سینی(plate) به منزله ی یه برج(column) کوچیکه چون که هر کدومشون قسمتی از کار جداسازی(separation) رو انجام میدن.به خاطر همین میشه گفت که سینی(plate) ای بهتر عمل میکنه که درجه ی جداسازی(separation) بیشتری داشته باشند و به طور کلی درجه ی جداسازی(separation) برج(column) به طراحی سینی(plate)ها بستگی داره.سینی(plate)ها بر دو اساس طراحی میشوند.

پخش کردن(distribution) مایع(liquid)، پخش کردن(distribution) کردن بخار(vapour) روی سینی(plate) ها و این به خاطر اینه که پخش(distribution) هر چه بهتر و تماس بیشتر مایع(liquid) و بخار(vapour) باعث جداسازی(separation) بیشتر و بیشتر میشه و بنابراین با تعداد سینی(plate)های کمتری میتونیم به درجه جداسازی(separation) مورد نیاز برسیم و همه ی اینها یعنی اینکه.......صرف انرژی و پول کمتر برای رسیدن به درجه ی جداسازی(separation) مطلوب.

       Spray distributor     Gravity distributor

از این به بعد مطالب کوتاهتر ولی سعی میشه که با کیفیت بالاتر گذاشته بشه.پس:

منتظر نیم نگاه بعدی باشید...



 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

اخبارگو:بر اساس اخباری که هم اکنون به دست ما رسید فردا روز ۵ اسفندماه اعلام شد!

 

در گزارشی که از طرف ستاد الافان دانشگاه و دانشجویان فارق التحصیل از کار وامانده منتشر شده به دلیل اینکه دانشجویان در عقده های روانی بسیار به سر میبرند و با فشارهای متعدد مالی و درسی دست و پنجه نرم میکنند روز ۵ اسفند برای دل خوشکنک این بندگان خدا روز مهندس نامگذاری شد.

سازمان نیروی حفاظت از مهندسان که زیر نظر وزارت مهندسی کشور قرار بود مشغول به کار باشه)به خدا قرار بود کار کنه ها ولی فعلا...) اعلام کرد که در دانشکده ی فنی چندین مورد هنگولیدگی(همون هنگ کردن) از نوع وخیم گزارش شده!!! گردن کلفت(همون رئیس) این سازمان ضمن ابراز نگرانی از گیج  بودن بیش از حد ملت مهندس در سر کلاسها در خصوص این شایعه اظهار داشت:

"طبق گزارشی که به دست ما رسیده همه  ی این موضوعاتی که این آقای مجری اعلام کرد دروغ بوده و من همه رو تکذیب میکنم.فقط چند مورد نیمه حاد از نوع اختلالات توهم زنی داشتیم که با بچه ها صحبت کردیم انشاءالله ایشون مورد توهم زدایی قرار میگیرن.باز هم به مردم دلاور و شهید پرور و شجاع و میهن دوست و پیشرفته و البته مهندس عرض میکنم که اگر و احیانا شایعه در این مورد که کسی در یکی از کلاسها خواسته دو شاخ  رو بزنه تو سر پیچ لامپ یا مثلا اینکه کسی تو کلاس دنبال دیوار میگشته اصلا باور نکنند.باز هم تاکید میکنم که لطفا عزیزان شایعه هایی که در مورد افراد بخش میشه رو باور نکنند.خودم رگ گردنم رو گرو میگذارم که همه ی اینا دروغه و قطعا دست افراد بیگانه تو کاره که میخوان همدلی و یکرنگی ما رو به تفرقه و ... بکشونند"

این در حالیست که شبکه های بیگانه همچنان به جوسازی علیه این مهندسهای پاک و دلاور و از خودگذشته و در خدمت امام عصر و ... ادامه میدهند. شبکه ی ABC در اظهاری به دور از سیاست ادعا کرده که یکی از اساتید در  کلاس گفته که"هیچ خری هم غیر از ما تو سالن نیست"و با پخش این شایعه قصد فروپاشی نظام مهندسی ایران و براندازی دانشکده ی فنی مهندسی و همچنین ایجاد التهاب برای اجرای نقشه ی شوم خود جهت پایین کشیدن رئیس بخش دارد.یکی از مسئولان در این رابطه گفته است"این آمریکا و انگلیس و المان و فرانسه و ایتالیا و ژاپن و مالزی و سوئد و سوئیس و اسپانیا و ترکیه و کاندادا و استرالیا و روسیه و چین و ...اینا،(همشون با هم)هیچ غلطی نمیتونن بکنن.برای اینکه یه مشتی هم تو دهن همه ی اینایی که گفتم زده باشیم فردا رو روز مهندس اعلام میکنم تا چشمشون درآد"

 در همین راستا تعدادی از دانشجویان غیور و فهمیده و باحال و دمت گرم دانشکده ی فنی و مهندسی برای نشان دادن اعتراض خود به این کارهای نامردیانه ی(صفت مشتق شده از نامردی!) شبکه های وابسته به آمریکای جهان خوار،استعمارگر ،تروریست،دو رو،گرگنما،پست و رذل و نامرد و بیشعور، احمق ،کثافت ....بیـــــــــــــــــــــــــــــــب و اینا روز مهندس رو در دانشکده ی فنی میگذرانند و اصلا به دنبال ولگردی و خوش گذرونی نمیروند تا به این آمریکای جهانخوار و پست و نامرد و بی همه چیز،ای پدر سوخته ی ناکس عوضی....بیـــــــــــب بگن زکی خیال کردی ما میریم خونه دنبال الافی و ولگردی؟هاها به گور خودت خندیدی!میریم عین مرد(حالا شاید هم زن!)درس بخونیم تا پوزیتو خاک بمالونیم!

پس از اعلام این بیانیه از طرف سرکده ی این مشت از دانشجویان شبکه  OAV اعلام کرد که دانشجویان قصد تظاهرات برای نشان دادن اعتراض خود به سیاست های کثیف و زوار در رفته ی آمریکا دارند.همزمان با پخش این خبر از رسانه های اونور آبی همچینی ییهو یکی از مسئولان خیلی خیلی مهم(رئیس نیروی حفاظت از کامپیوترهای سایت) اعلام کرد که به اونا چه که اینور داره تظاهرات میشه و در اقدامی بسیار سریع و البته معقولانه گفت که:غلط کرده هر کی بخواد فردا بیاد تظاهرات.مگه اینجا شهر هرته؟فردا کسی جرأت نداره اعتراضی سر بده.تجمع بیش از دو نفر هم ممنوعه!توی سالن کلاسا هم رفت و اومد فعلا ممنوعه تا اطلاع ثانوی"

با اعلام این بیان از طرف مسئول حفاظت از رایانه های سایت قرار شده که ملت به خاطر این سردرگمی وقتی که روز مهندس به اتمام رسید یعنی دقیقا رأس ساعت 9 به پشت بامها بروند و شعار "ای مأمور شهرداری ما را با خود ببر" سردهند.

رئیس قلدران خوابگاهها اعلام کرد که :"اگر کسی بالای پشت بام برود خودم هولش میدم پایین تا عمیقا صداش از ته گلو خفه شه".

به پایان این بخش از اخبار رسیدیم.

.

.

.

.

.

 

بینندگان یا شنوندگان و یا خوانندگان محترم از شما پوزش میخواهم.هم اکنون خبر دیگری به دست ما رسید:

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 !!روز مهندسی مبارک!!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 



سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:روز مهندس,عباس رهامی,اخبار دانشگاه باهنر, :: 20:53 ::  نويسنده : مدیریت ویلاگ

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد